نظراتون ب نویسنده السا دلگرمیمیده وانس
+ پس برای انتخاب موقعیت درگروه
همه اب دهن قورت دادیم بعد جی وای پی با صدای بلند گفت:« نایون تو لیاقت برای موقعیت.»
دیگه حرفشو ادامه نداد و کاغذ رو به یکی داد تا بخونه. خوندو موقعیتها رو همه فهمیدیم( موقعیتها توی گروه)
بعد متن آهنگ رو دادن و گفتن باید سعی کنین که بخونین. اسم آهنگ لایک او آه بود. با خودم گفتم چه اسم باحالی بعد شروع کر دم به روخوان
بعد گفتن هر قسمت رو چه کسی بخونه وقتی اعلام کردند معلوم شد که دختری که ده سال توی کمپانی کاراموز بود بیشتر میخونه. ازش خوشم نمیومد پس تعجبی نداشت که بهش حسودی کنم/
آهنگ رو پخش کردن خیلی باحال بود یخورده تمرین کزدیم تا وقتی که تایم استراحت شد.
- داری شوخی میکین مینا معلومه که میتونی
+ پدر و برادرم میخوان باهات حرف بزنن.
- باشه هماهنگ کن یه روزی ببینمشون
آه چقدر این مینا دختر خوبیه . داشتیم میرفتیم اتاق رقص که یکهو چهیونگ افتاد همه برگشتیم ببینیم چه خبر شده، بلند شد و گفت چیزی نیست.
فردا مرخصی بودیم مینا در زد و گفت:« بابام و داداشم فردا میخوان باهات حرف بزنن .»
به نشانه موافقت سر تکون دادم با خوشحالی رفت.
شب یکهو یه صدایی اومد بیدار شدم و رفتم دیدم که پایین ساختمون یه نفر وایستاده ترسیدم بدو بدو رفتم پایین و گفتم بله؟؟!!
یه مرد داشت میومد سمتم ترسیدم و عقب عقبی رفتم
+ نترس من بهت کاری ندارم، مومو هست؟؟
+ پدرشم میشه بیدارش کنین کارم فوریه.
رفتم بالا.در اتاق مومو رو باز کردم و رفتم داخل.
رفت پایین و با گریه اومد بالا.بعد گفت :« نایون مامانم بیمارستانه دعا کن حالش خب بشه.» گفتم باشه و بعد مومو رفت. بعد از دیدن اشک مومو دیگه خوابم نبرد تا صبخ شد .
رفتم کافی شاپ . بابا و داداش مومو رو پیدا کردم و نشستم. واو چقدر داداشش جذاب بود.
- برای این گفتیم بیای چون دختر ما خیلی حساسه و نیاز به مراقبت بسیار داره خواستیم که
+ آها که اینطور باشه من مشکلی ندارم
پاشتم میرفتم سمت خونه که دیدم یه ماشین دنبالمه . برگشتم نگاه کردم دیدم داداش مینا هستش. وایستادم و گفتم چیزی شده؟؟
+ به عشق در نگاه اول اعتقاد داری؟؟
- اعتقاد دارم ولی فعلا نباید از این کارا کنم
+ ببین میشه کداقل یه بار لبات رو ببوسم
- نه گفتم که نمیشه ... مگه من ازت خوشم میادش
رفتم روبروی درخونمونو کلیدمو دراوردم و درو باز کردم..
برگشتمو گفتم. میدونی مزاحم شدی اقا؟ شاید دوست خواهرتونم ولی دلیل نمیشه
-من ... ببخشی وللی....عاشقت شدم دارم جدی میگم مثل این پسرای پلاس تو خیابون نیستم باورم کن
اینو گفتو بهم نزدیک ترشد...من خودمم خوشم میومد ازش..ولی ...دلمم میخواست ببوسمش..اخه تمام زیباییهارو داشت با ادب هم بود..
عقبی رفتم تا جایی که چسبیدم به در شیشهای جلوی خونه
+نه بابا پیشگوهم بودی نمیدونستم
هول کردم...اولین بوسم جلو خونمون؟وای خدا ...سخته حوابش
تو تحلیلای مغزم گیر کرده بودم که یه چیزه نرم رو لبام حس کردم...
گرمای لبش با حالت نرمیش محشر بود...داشت خودمو از خودم بیخود میکرد پسره یه...
دستشو دور کمرم حلقه زد منو ب خودش چسبوند. ..
منم که دیدم دیگه دیر شده برایه هرکاری اومدم رو نوک انگشتام تا هم قد شیم
بعد از یه مدت پنج دقیقهای قطع کرومو سریع خداحافظی کردمو رفتم خونه
رفتم خونه تا مینا رو دیدم دستش روگرفتم و بردم توی اتاق.
+ مینا، داداشت تا خالا قرار گذاشته؟؟
- نه حتی از چهارقدمیدختر رد هم نشده
شابد براتون سوال باشه که چرا این سوال رو ازش پرسیدم چون اون از من خواست باهاش قرار بزارم. به مینا قضیه رو گفتم و اون بهم قول داد به هیچکس نگه
رابطه جنسی دهانی (اورال سکس)